
از عظیم ترین مصائب رنج آور حادثه عاشورا، اسارت اهل بیت رسول گرامی 
اسلام(صلی الله علیه و آله) خصوصا اسارت امام سجاد(علیه السلام) و حضرت 
زینب(سلام الله علیها) است. عبیدالله بن زیاد ملعون با دستور یزید بن 
معاویه کاروان کربلاء را روانه شام نمود، او دستور داد زنان و کودکان امام 
حسین(علیه السلام) را آماده کنند و دستور داد طوق آهنین به گردن علی بن 
حسین(علیهما السلام) نهادند. سپس آن ها را با شمر بن ذی الجوشن ملعون روانه
 شام نمود.[1]
	امام سجاد علیه السلام در روایتی می فرماید:« در شام هفت مصیبت بر ما وارد شد که از آغاز اسارت تا آخر نظیرشان را ندیدیم:
	۱. سربازان یزید ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و به ما سرنیزه می زدند.
	۲. سرهای شهدا را در میان زن ها گذاشتند. سر پدرم و عمویم، عباس، را در 
برابر چشم عمه هایم، زینب و ام کلثوم، قرار دادند و سر برادرم، علی اکبر، و
 پسر عمویم، قاسم، را در برابر چشم سکینه و فاطمه(علیهم السلام). سربازان 
با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت.
	۳. زنان شامی از بالای بام ها آب و آتش به سوی ما می ریختند. یک بار آتش 
به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را 
خاموش کنم. آتش عمامه و سرم را سوزاند.
	۴. از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار، ما را با ساز و آواز در 
برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند:« ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام 
هیچ احترامی ندارند.»
	۵. ما را به ریسمانی بستند و از مقابل خانه های یهود و نصاری عبور دادند و
 به آنها گفتند:«اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را(در جنگ های 
خیبر و...) کشته و خانه های آنها را ویران کرده اند. امروز انتقام آنها را 
از اینها بگیرید. آنها هم هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی ما پرت 
کردند، و پیرزنی یهودی به سر امام حسین علیه السلام سنگ زد.
	۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود.
	۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شب ها از سرما
 در امان نبودیم و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر 
می بردیم.[2]
	امام سجاد(علیه السلام) عمق ستم و جنایات لشکریان بنی امیه را این چنین 
بیان نمودند: به خدا سوگند اگر پیامبر در عوض سفارشهایی که در حق ما نمودند
 دستور جنگ با ما را صادر می نمود این قوم بیشتر از این جنایت نمی 
توانستند مرتکب شوند[3]
	اوج مصائب آنگاه مشخص می شود که شخصی از امام سجاد(علیه السلام) می پرسد 
در این سفر کجا از همه بیشتر به شما سخت گذشت و امام در پاسخ می فرماید: 
الشام، الشام، الشام.[4]
	
پی نوشت:
	[1]. تاریخ الطبری، ج7، ص 3072.
	[2]. تذکرةالشهداء، ص412
	[3]. لهوف، سید بن طاووس ص272
	[4]. ناسخ التواریخ، ص۳۰۴.
	-------------------------------------
مطالعه بیشتر در:
جریان ورود اهل بیت علیهم السلام به شام 
----------------------------------
آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.