مجتبی کلانتری

حوادث ماه های هجری قمری

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصویر پروفایل مذهبی» ثبت شده است

حلول ماه جمادی الاول و بررسی جنگ موته


اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا مَالِکَ الْمُلُوکِ أَنْ تَرْحَمَنِی وَ تَسْتَجِیبَ لِی وَ تُصْلِحَنِی [*]
خداوندا، ای پروردگار پرورش‌دهندگان و ای سرور سروران و ای مالک پادشاهان، از تو خواستارم که بر من رحم کنی و دعایم را مستجاب نمایی و مرا اصلاح گردانی


جُمادی الاَوَّل یا جَمادی الاولی ، ماه پنجم از ماه های هجری قمری است ، جمادی به معنای سرمای سخت و یخ زدن است (جمادی از ریشه جمادا (جَمُدَ) به معنای انجماد) ، در مورد علت نام گذاری این ماه چنین وارد شده که در روز نام گذاری این ماه آب منجمد (یخبندان) بوده است. [1]
در این ماه وقایع مهم تاریخی روی داده است از جمله : پنجم جمادی الاول : ولادت با سعادت ، عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری (علیهاالسلام) [2] ششم جمادی الاول : وقوع جنگ موته [3] دهم جمادی الاول : وقوع جنگ جمل و فتح بصره توسط امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) [4] سیزدهم جمادی الاول : شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنا به نقل ۷۵ روز [5] بیست و هفتم جمادی الاول : وفات جناب عبدالمطلب (علیه السلام) [6]
توضیح وقایع تاریخی یاد شده به تفضیل در تاریخ وقوع آن خواهد آمد و در مورد جنگ موته باید دانست این جنگ در ششم جمادی الاول سال ۸ هـ ‌ق به وقوع پیوست. علت وقوع جنگ دستگیری و گردن زدن «حارث بن عُمَیر ازدی» به دستور شرحبیل سردار لشکر روم بود [7]
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شنیدن خبر ، لشکری سه هزار نفره به فرماندهی جعفر بن ابی طالب (علیهم السلام) به طرف سرزمین موته حرکت دادند و تاکید نمودند تا جایی که ممکن است کافران را به اسلام دعوت نمایند و در صورت عدم پذیرش با آن ها وارد جنگ شوند و ضمنا در اقدامی راهبردی دستور دادند در صورت شهادت جعفر ، زید بن حارثه و بعد در از ایشان عبدالله بن رواجه به ترتیب فرماندهی لشکر مسلمانان را به عهده گیرند. از طرف دیگر شرحبیل با شنیدن خبر لشکر کشی مسلمانان لشکری عظیم نزدیک به صد هزار نفر از قیصر روم درخواست نمود و با این لشکر به مصاف لشکر اسلام آمد ، در چنین شرایطی که شکست مسلمانان در برابر دشمن عظیم قابل پیش بینی بود ، جناب جعفر بن ابی طالب (علیه السلام) لحظه ای از انجام دستور رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) عقب نشینی نکرد و به همین دلیل روحیه سپاه اسلام ضعیف نگردید پس مسلمانان که از روی عقیده و ایمان در آرزوی شهادت با روحیه ی بسیار بالا در برابر انبوهی از سپاه کفر غیرت مندانه شمشیر زدند ، هرچند در این جنگ جناب جعفر بن ابی طالب (علیهم السلام) و دو فرمانده دیگر به شهادت رسیدند ولی بر اثر رشادت و شجاعت آنها و پیروی مسلمانان آنچنان رعب و وحشتی در سپاه دشمن ایجاد شد که جنگی که به ظاهر باید با پیروزی روم پایان می یافت موجب هراس آنها از اسلام شد و سپاه اسلام با سلامت کامل به مدینه بازگشت. [8]

درسی که مسلمانان صدر اسلام و آیندگان از این جنگ گرفتند این بود که با فرماندهی مومن و دلیرانه و البته اتحاد و توکل بر خداوند می توان قویترین دشمنان را سرکوب نمود . ان شاء الله

پی نوشت:
[*] . اقبال الاعمال ، فرازی از دعای اول جَمادی الاولی
[1] . مسعودی، ج2، ص189
[2] . ریاحین الشریعه ج 3، ص 33
[3] . وقایع الشهور ص 94.
[4] . تتمة المنتهی ص 17
[5] . وقایع الشهور ص 95
[6] . العدد القویه ص 127
[7] . وقایع الشهور ص 94
[8] . سیره ی ابن هشام ج 2ص 388
----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
اعمال و وقایع ماه جمادی الاول

۰ نظر
مجتبی کلانتری

صلح نامه امام حسن مجتبی علیه السلام






امام حسن (علیه السلام) : «به خدا سوگند، من از آن جهت کار را به او سپردم که یاوری نداشتم، اگر یاوری می داشتم، شبانه روز با معاویه می جنگیدم تا خداوند میان ما و او حکم کند.» [*]

صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام) با معاویه برگی دیگر از مظلومیت ائمه معصوم (علیهم السلام) می باشد ، پس از شهادت امیرالمومنین امام علی ( صلوات الله و سلامه علیه) ، مردم با امام حسن مجتبی (علیه السلام)  به عنوان خلیفه مسلمین بیعت نمودند[1] امام حسن (علیه السلام) پس از خلافت تمام سعی خود را نمود تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود را به انجام برسانند و آن سرکوب کردن معاویه بود لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و سپاهیان را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. همه چیز تا هنگامی که خواص و سران خیانت نکرده بودند درست انجام می شد ، ولی متاسفانه خیانت بزرگانی از جمله عبیدالله بن عباس فرمانده کل سپاهیان کوفه ، امام را تنها و غریب گذاشت [2] عبید الله به همراه هشت هزار  نفر از سپاهیان ، اردوگاه امام حسن (علیه السلام) را ترک نمود و به قرارگاه سپاه شام پیوست.[3]

در چنین شرایطی که اولا شکست امام حسن (علیه السلام) در جنگ نظامی قطعی بود ثانیا معاویه با حیله و عوام فریبی چهره موجهه ای از خود نشان داده بود و جنگ و شهادت امام حسن (علیه السلام) موجب نمی گشت که چهره واقعی معاویه آشکار گردد ، امام مجبور گردید با صلح نامه [4] و نقض قابل پیشبینی مفاد آن توسط معاویه زمینه ساز قیام و نابودی بنی امیه را فراهم آورد و البته از شهادت شیعیان در جنگی بی فایده جلوگیری نمود ، از این رو امام حسن (علیه السلام) یکی از علل صلح خود را حفظ شیعیان دانسته و  فرمود : «نگه داری و حفظ شیعه، مرا ناگزیر بر صلح نمود. سپس مناسب دیدم جنگ به روز دیگر (عاشورا) محوّل گردد... .» [5]

امام مظلوم (علیه السلام) پس از صلح از خیانت و عدم همراهی مسلمانان گلایه و علت صلح را چنین بیان فرمودند : من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم . اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى‏ کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.[6]

مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام: 1- متعرض امام حسن علیه السلام نشود.
2- در میان مردم طبق کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای شایسته  عمل نماید.
3- بعد ار خود کسی را جانشین خود ننماید.
4- مردم در هر کجای عالم باشند از قبیل: شام، عراق، حجاز و یمن از شر او در امان باشند.
5- اصحاب علی بن ابیطالب و شیعیان آن حضرت بر جان و مال و زن و فرزند خود در امان  باشند.
6- نسبت به امام حسن ، امام حسین و سایر اهل بیت و خویشان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم حیله ورزی نکند در خلوت و جلوت ضرری به آنان نرساند  احدی از ایشان را در هیچ نقطه ای از نقاط زمین نترساند.
7- به امیرالمومنین علی علیه السلام ناسزا نگوید و در قنوت نماز به آ ن حضرت توهین ننماید.  در حالی که این عمل را انجام می دادند.
اما معاویه لعنة الله علیه به هیچ کدام از شرایط صلح نامه عمل نکرد این صلح نامه فقط مقدار کمی از مظلومیت، غریبی و تنهایی امام حسن علیه السلام را برای ما مشخص می کند.

پی نوشت :

[*]. بحارالانوار، ج 46، ص 147
[1]. اعیان الشیعة، ج1، ص207
[2]. حیاة الإمام الحسن بن على ،ج2،ص92
[3]. تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 214
[4]. تاریخ خلفا، جعفریان ،ص392
[5]. حیاة الامام الحسن، قرشی ، ج2، ص280
[6]. احتجاج، طبرسی، ص 157
.............................................................................
مطالعه بیشتر در :
دلایل صلح و تنهایی امام حسن علیه السلام


۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت مسلم بن عقیل (علیهم السلام)


امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه پیش مى رفت تا فرزدق، شاعر معروف را دید، فرزدق سلام کرد و ضمن رساندن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه (علیهم السلام) گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟» اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ اِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، اَلاَ اِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛ (خداوند مسلم را رحمت کند،او به سوى رَوْح و ریحان وبهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیفما باقى مانده است).[1]
امام به خواهرزاده اش دختر مسلم بن عقیل رو کرد و فرمود: «یا ابْنَتِی، اَنَا اَبُوکِ وَ بَناتِی اَخَواتُکِ»؛ (دخترم! من به جاى پدرت و دخترانم به جاى خواهران تو هستند!).[2]
در روایات آمده وقتی امام به منزلگاه «ثعلبیه» رسید و اخبار کوفه و شهادت حضرت مسلم (علیه السلام) را برای امام بازگو کردند. حضرت با شنیدن خبر شهادت غریبانه ی مسلم، نماینده و پسر عموی خویش، شروع به گریه کردند و سپس فرمودند: «اِنَّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجعُون، خدا رحمت کند مسلم و هانی را». امام حسین (علیه السلام)، دختر مسلم را که «حمیده» نام داشت و بههمراه کاروان بود، صدا زد و روی زانو نشاند و از او دل جویی نمود و مورد مهر و محبت قرار داد. با این محبت، احساس تازه ای به دختر مسلم دست داد و گفت: «این گونه محبت نمودن، نشانه ی یتیمی من است که پدرم شهید شده است.» حضرت گریست و فرمود: «دخترم! اگر پدر بزرگوارت نیست، خواهرم زینب(سلام اللهعلیها)، مادر تو و دخترانم همه خواهرانت و پسرانم همه برادران تو هستند». همه ی افرادی که شاهد این یتیم نوازی امام بودند گریستند.[3]
هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه دیگر رسید، خبرشهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر(علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى رابیرون آورد و براى مردم خواند:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ اَتانا خَبَرٌفَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛ (بهنام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد!خبرناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه وعبدالله بن یقطربه ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پسهر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست).
به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند. [4]


پی نوشت:
[1]. تاریخ ابن عساکر ، ص 163
[2]. مثیرالاحزان، ص 45.
[3]. قصه ی کربلا، ج1، ص356.
[3]. ارشاد مفید، ص 424.
-------------------------------
مطالعه بیشتر در :
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

----------------------------------

آواتار حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء


رسیده مولا به سرزمین کربلاء اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ


دومین روز از محرم است و کربلا می رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه ی پیغمبر ، همان سرزمینی که از مصیبتِ گِرانِ آن، تنها می توان به خدا شکوه برد و از او یاری طلبید؛ چراکه مردماناین سرزمین درخواست های «هل من ناصر ینصرنی» را حتی به قیمت رسوایی و خلوددر نار، بی پاسخ می گذارند.
 « اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ »  
در روز دوم محرّم کاروان به کربلا رسیدند، امام حسین علیه السّلام پرسید: «نام این زمین چیست؟» گفته شد: کربلا فرمود:  «خدایا من پناه مى‏ برم به تواز اندوه‏ و بلا». سپس فرمود: «اینجا محل اندوه و بلا است، فرود آیید.» درهمین جا فرود آیید، سوگند به خدا همین جا جاى پیاده شدن ما و محل ریختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همین جا اهل بیت من به اسیرى برده شوند. جدّم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به من چنین خبر دادهاست. [1]

گویا همین دیروز بود که حسین بن علی(علیهم السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر شهادت خویش را در این سرزمین شنیده بود؛ وقت آن است که قافله فرود آید و بار خویش بر زمین گذاشته و آماده عروج الی الله شوند.[2]

... پیکی از دور می رسد که سیاهی فرمانی شوم را همراه خود دارد؛ از ابن زیاد به حر بن زیاد ریاحی«چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد،بر حسین(علیه السلام) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار وبدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام».[3]

کسی را به وادی تشنگی ببر که چندی پیش طعم آب و حیات را به پیکرهای بی رمقو عطشان شما چشانده بود؛ آنگاه که «حر» با هزار سوار به سپاه امام حسین(علیه السلام) رسید و آنان جلوی حضرت و اصحاب او را گرفتند، حضرت سید الشهداء(علیه السلام) با مشاهده آثار تشنگی  در آنها، به اصحاب و فرزندانش فرمود: به آن ها آب دهید و سیرابشان کنید و به اسب های آن ها نیز آب بدهید.پس اصحاب چنین کردند؛ آنها و اسب های ایشان را سیراب نمودند و اکنون وقت تشکر و قدردانی است اما به رسم مردمان کوفه؛ «آنها را به سرزمینی بی حصار وبدون آب فرود آوردند!» [4]

امام دستور برپایی خیام را صادر می کند؛ ولى زینب (سلام الله علیها) متحیرانه چشم دوخته که چرا در درون دره خیمه ها را بر پا می کنند. او شاهد جنگ های پدر خویش امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابل دشمنان دین بود و ازخیمه گاه آن دوران به ذهن خویش تصاویر زنده ای را به یاد دارد؛ در برابر امام خویش ، باکمال متانت و ادب می پرسد: پدرم، همیشه خیمه ها را در مکان بلندى بر پا می کرد. چه شده است که شما خلاف او عمل می کنید؟ امام می فرماید: خواهرم! آن موقع، در جنگ ها فتح و پیروزى وجود داشت ، اما ما می دانیم که این جنگ درنهایت به کشته شدن ما و اسیرى رفتن اهل بیت پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) می انجامد. خواهرم! اگر قدرى صبر نمایى ، قضایا را خواهى فهمید، ولى باید تحمل و صبر نمایی.[5]

 پی نوشت :
[*]. نفس المهموم ص ۲۰۷
[1]. لهوف، سید بن طاووس، ص 133 - 134
[2]. وقایع الایام ، باب محرم ،شیخ عباس قمی
[3]. کشف الغمه ج،2 ص47.
[4]. ارشاد مفید، ج2، ص78.
[5]. عقیل بنى هاشم ، ص 17 و 18.
---------------------------------
مطالعه بیشتر در:
روزشمار ماه محرم

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

حضرت رقیه (سلام الله علیها)

حضرت سید‌الشهدا‌(علیه السلام) دختری به نام رقیه (سلام الله علیها) داشتند که در سن سه سالگی در خرابه شام به شهادت رسید[1] رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.[2] مادر حضرت رقیه مطابق اکثر نقل ها«ام اسحاق» نام دارد که فضایل و مناقب بسیاری را برای آن بانو بر می‌شمارند.[3]
نام و احوال حضرت رقیه (سلام الله علیها) در جای جای کتب تاریخی برده شده که به برخی از آن ها اشاره می گردید:
امام حسین ‏(علیه السلام) پس از شهادت علی اصغر به ظاهر به عنوان خداحافظیبه خیمه آمد؛ آن‏گاه فریاد برآورد: ای امّ کلثوم! ای سکینه! ای رقیه! ای عاتکه! ای زینب! ای اهل بیت من! خداحافظ!»[4]
هلال بن نافع می‏ گوید که در میان دو صف لشکر (دشمن) ایستاده بودم. کودکی از حرم امام حسین‏ (علیه السلام) بیرون آمد. امام به سوی میدان می‏ آمد که کودک با گام های لرزان، دوان دوان خود را به امام رسانید و دامن آن حضرت راگرفت و گفت: «یا اَبَة! اُنْظُرْ اِلَیَّ فَاِنِّی عَطْشانٌ؛ای پدر! به من بنگر و ببین من تشنه‏ ام» این تقاضا آن‏چنان جانسوز بود که اشک از دیدگان امام حسین‏ (علیه السلام) جاری ساخت و فرمود: «بُنَیَّةُ اَللَّهُ یُسْقِیکَ فَاِنَّهُ وَکِیلِی؛دخترم [می‏ دانم تشنه‏ ای]خداوند تو را سیراب کند که او وکیل [و پناهگاه] من است.» هلال گفت: «پرسیدم این دختر چه کسی بود و با امام حسین ‏(علیه السلام) چه نسبتی داشت؟» گفتند: «او رقیّه دختر سه ساله امام حسین ‏(علیه السلام) بود.»[5]
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمه‏ ها ریختند، آنجا در مجموع ۲۳ کودک از اهل بیت‏ علیهم السلام را یافتند. به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک بر اثر شدّت تشنگی در خطر مرگ هستند. وی اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی نوبت به حضرت رقیّه‏(علیها السلام)  رسید، آن حضرت، ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد.
 یکی از سپاهیان دشمن پرسید: «کجا می‏ روی؟» حضرت رقیه‏(علیهاالسلام)  فرمود: «بابایم تشنه بود. می‏ خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.» او گفت: «آب را خودت بنوش که پدرت را با لب تشنه شهید کردند.» آن حضرت گریه‏ کنان گفت: «پس من هم آب نمی‏ آشامم.»[6]

پی نوشت:
[1]. منتخب‌التواریخ ص299
[2].ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ص293
[3]. ترجمه ارشاد ج2 ص197
[4].مقتل الحسین و مصرع اهل بیته وأصحابه فی کربلاء
[5]. سوگنامه آل محمد(ص)، محمدی اشتهاردی
[6].سرگذشت جانسوز رقیه، ص 29.
-------------------------------------
مطالعه بیشتر در:
حضرت رقیّه سلام الله علیها در اوراق تاریخ

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

حضرت حر بن یزید ریاحی

قلبم ز غم آکنده آقا           شرمنده ام شرمنده آقا
هستم به کویت بنده آقا    شرمنده ام شرمنده آقا


حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه،


از تیره هاى قبیله تمیم، منتسب است.[1] و از این رو، وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خوانده اند.[2]
در طول تاریخ افراد فراوانی به واسطه نور امام حسین(علیه السلام) هدایت شده و افراد زیادی نیز به واسطه هدایت امام حسین(علیه السلام) به دین مبین اسلام مشرف شده اند. «حر ابن یزید ریاحی» یکی از مشهورترین افرادی است که ابتدا در جبهه کفر و فرمانده سپاه عمر سعد بود، اما مدتی بعد، افتخار سربازی در رکاب حضرت سیدالشهداء را به دست آورد و در همین مقام به شهادت رسید.[3] از همین جهت است که «إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌعَلَى یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِینَةُ نَجَاة» در طرف راست عرش نوشته شده است: حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است.»[4]
در تاریخ ثبت شده شاه اسماعیل صفوی قرن ها بعد از شهادت حرّ در پذیریش توبه و عاقبت بخیری حر شک کردند؛ به این منظور دستور به نبش قبر ایشان نمودپس از نبش قبر جسد مطهر حر را سالم یافت، برای تبرک دستمالی که امام حسین(علیه السلام) بر پیشانی او بسته بود را باز کرد، ناگهان خون تازه از محل زخم کهنه جاری گشت، با هر پارچه ای که بستند خون بند نیامد، تا اینکه مجبور شدند با همان دستمال یادگار امام حسین(علیه السلام) ببندند.[5] این یک نشانه است که وقتی شخصی از امام زمان خود استمداد جوید و از گناهان خویشتوبه نماید[حتی گناهی به عظمت مسدود کردن راه و ترساندن فرزندان رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)]هم توبه اش قبول می گردد هم مورد عنایت امام زمانش قرار می گیرد.
نتیجه: متاسفانه بعضی از ما شیعیان به نوعی حر محسوب می شویم البته نه حری که توبه کرده بلکه حری که راه(ظهور) را بر امام  زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با گناهانش بسته است، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بیان دلیل عدم ظهورش می فرماید: اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفاى پیمانى که بر دوش دارند، همدل مى شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مى گشت، دیدارى بر مبناى شناختى راستین و صداقتى از آنان نسبت به ما؛ علّت مخفى شدن ما از آنان چیزىنیست جز آن چه از کردار آنان به ما مى رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.[6] با این وجود مانند حر راه توبه و سربازی برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز است. ان شاءالله

پی نوشت:
[1]. ابن کلبى، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۶.
[2]. طبرى، ج ۵، ص ۴۲۲.
[3]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۰۳.
[4]. إعلام الورى، ص۴۰۰.
[5]. مقتل العوالم، ص ۸۵.
[6]. احتجاج، ج2، ص315.
-----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
حُر بن یزید ریاحی تَمیمی(رحمه الله علیه)

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

حضرت زهیر بن‏ قین‏

زهیر بن قین : «به خدا سوگند! اى فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله)! دوست دارم هزار بار کشته شوم و زنده گردم تا تو و اهل بیتت زنده بمانید»[*]
«زهیر بن‏ قین‏ بن حارث بن عامر» او از بزرگان قبیله بجیلها و از هواداراندشمنان امیرالمومنین علیه السلام به شمار می‌رفت و به دروغ امیرالمومنین را شریک در قتل عثمان می دانست[1] زهیر بن قین در سال شصت هجری به مقصد فریضه حج، همراه همسر وگروهی از یارانش، کوفه را ترک کرد ، او پس از انجام فریضه حج، مکه را ترک گفت و رهسپار کوفه شد. زهیر و یارانش آنقدر تند می رفتند که در کوتاهترین زمان نزدیک منزلگاه رسیدند. آنها همواره می کوشیدند که قدری دورتر از محل استقرار موقت امام حسین(علیه السلام) فرود آیند تا اینکه امام حسین(علیه السلام) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات بااو شد. زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه و نصیحت همسرش «دیلم بنت عمرو»[2] به محضر امام حسین(علیه السلام) حاضر شد. این دیدار و عنایت امام علیه السلام مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پساز این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و سپس رو به همسرش کرد و گفت: من بنا دارم با امام حسین(علیه السلام) باشم و جانم را فداى او کنم. همسر زهیر  گریست و گفت: خداوند یار و یاورت باشد و براى تو این سفر را به خیر کند و روز قیامت نزد جدّ حسین(علیه السلام) به یاد من هم باش.[3]سپس زهیر به یارانش گفت: هر که خواهد با من باشد، بیاید، و گرنه این آخریندیدار ماست».
زهیر از چهره هاى شگفتى آفرین تاریخ کربلاست که در پرتو قدرت اراده و ایمان و البته یاری همسر مومنه اش توانست اشتباهات یک عمر خود را در چند لحظه اصلاح کرده، و با عزمى راسخ در مسیر صحیح گام بگذارد و تا سرحد جان دراین تحول عجیب پیش برود و الگویى باشد براى آنها که بخشى از عمر خود را درراه نادرست طى کرده اند و آنگاه که به اشتباه خود پى بردند، با شجاعت پیش آیند و تصمیم بگیرند و راه پرافتخار جدید را بدون تأمل و تردید طى کنند.
زهیر، همانند دیگر یاران امام حسین علیه السلام، در مصاف با دشمنان از مکتب و عقیده و امامش سخت دفاع کرد و در حمایت از محبوب و مقصودش، لحظه اى کوتاهى نورزید. پس از شهادت حبیب آتش جنگ بالا گرفت. زهیر بن قین همراه حر وارد میدان شد. آن دو نبردى سخت کردند. هرگاه دشمن اطراف یکى را مى گرفت، دیگرى به یارى اش مى شتافت و نجاتش مى داد تا این که حر به شهادت رسید. آن گاه که نماز خوف به امامت ابى عبدالله علیه السلام خوانده شد، زهیر بار دیگر به میدان آمد و نبردى سخت آغاز کرد؛‌ نبردى که مانند آن دیده یا شنیدهنشده بود. او همچنان به پیکار ادامه داد تا این که کثیر بن عبدالله شعبى ومهاجر بن اوس بر وى حمله بردند و او را به شهادت رساندند.[4]

پی نوشت:
[*]. اعیان الشیعة، ج 1، ص 601
[1]. ابصارالعین، ص ۱۶۱.
[2]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۷۲
[3]. بحارالانوار ج ۴۴ ، ص ۳۷۱
[4]. تاریخ طبرى، ج‏3، ص 328.
-----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
زهیر بن قین بجلی(علیه السلام)، رایت شجاعت

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

حوادث بعد از شهادت امام حسین

تمام عمر سایه ات بوده بر سرم              بعد از این چه کنم از داغ بی برادری

از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم              ممنونم ای حسین که در فکر خواهری

عمر سعد ملعون در روز ۱۱ محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را می‌دهد وزنان و حرم امام حسین (علیه‌السلام) را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند.[1]دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش جنایت هاى دیگرى نیز مرتکب شدند  :

غارت خیمه هاسپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند وچهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به یغما بردند. آنان ، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند و آنها را کتک و شلاق زدند [2]

سعی بر شهید کردن امام سجاد علیه السلام ؛ از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم ؟من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این ناتوان را هم مى خواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده ، او را کافى است . به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را که آن حضرت بر آنخفته بود بکشیدند و به یغما بردند.[3]

تاختن اسب بر پیکر شهیدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند وپس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را درهم شکستند.[4] سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.[5]

عمر بن سعد دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به کوفه ببرند ، ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود.  سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن ، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند .[6]

پی نوشت :

[1] .نفس المهوم،ترجمه کسره‌ای، ص 490
[2] .الارشاد، ص 468
[3] .منتهى الامال ، ج 1، ص 399
[4] .الارشاد، ص 469
[5] .نفس المهوم،ترجمه کسره‌ای، ص 492
[6] . منتهى الامال ، ج 1، ص 401


مطالعه بیشتر در :

ویژه نامه پاسدار حقیقت

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت امام سجاد (علیه السلام) به نقلی

شهادت مظلومانه وارث عاشورا، زین العابدین، سید العابدین، زین الصالحین، امام سجاد (علیه السلام) تسلیت باد.
«امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام» مشهور به سجاد علیه السلام، چهارمین امام شیعه است که بنا به قول مشهور در سال ۳۸ هجری متولد گردید و در سال ۹۴  و یا ۹۵ به شهادت رسید. [1]
در روز دقیق شهادت امام سجاد (علیه السلام) نیز اختلاف است که ۱۲ محرم[2] ویا ۲۵ محرم[3] سندیت بیشتری دارد و ۲۵ محرم به فرموده حضرت آیت الله سبحانی مشهور می باشد.
پس از عاشورا امام سجاد علیه السلام را همراه دیگر اسرا به سوی کوفه حرکت دادند. همه آن ها در زنجیر بوده یا با ریسمان بسته بودند. [4] تنها مرد کاروان اسیران، حضرت سجادعلیه السلام بود. دشمن نسبت به ایشان سخت گیرتر عمل می کرد. آن چنان که مورخان نوشته اند: امام زین العابدین علیه السلام را بر شتری برهنه سوار کرده بودند و دست های مبارک آن حضرت را بر گردن وی بسته، بر تن او زنجیر نهاده و [5] هر دو پای او را به شکم شتر بسته بودند. [6]
بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد علیه السلام، با سخنرانی و خطبه های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است ؛ایشان خدمات فراوانی به جامعه اسلامی نموده که حتی اهل سنت از ایشان فیض برده اند شیخ مفید می‌نویسد: علمای عامه [اهل سنت] علوم بسیاری را از امام سجاد(علیه السلام) نقل کرده اند و پندها، دعاها، [احادیثی] در فضل قرآن، حلال و حرام، جنگها و روزها [تاریخ] از وی بجا مانده است که نزد علما مشهوراست.[7]
اسوه علم و حلم،  پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری،بدلیل حسادت ها و احساس خطر دشمنانان به دست ولیدبن عبدالملک  و یا هشام مسموم [8] و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبی علیه السلام در بقیع مدفون گردید.

پی نوشت:
[1]. اصول کافی،ج2، ص368
[2]. الإتحاف بحب الأشراف، الشبراوی ،ص:۲۷۶
[3]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ،ج‏۲،ص:۱۱۶۷
[4]. بحار الانوار، ج 45، ص 132.
[5]. ارشاد، ج 2، ص 123
[6]. ناسخ، ج 3، ص 30.
[7]. فصول المهمة، ص 208
[8]. دلائل الامامه، ص 80 المفید

مطالعه بیشتر در :

ویژه نامه زین الصالحین/ امام سجاد علیه السلام

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

مصائب حضرت زینب سلام الله علیها



اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ الأَعظَمِ  اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ  وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ

هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش می دهند

شیخ جلیل حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی  که از جمله عبّاد و زهّاد بود نقل می‏کند. در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) مشرف شده، خدمت ایشان عرض کردم: مولای من! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه [1] ذکر شده که می‏فرمایید: «فَلانْدَبَنَّکَ صَباحاً و مَساءً و لابِکین‏َ عَلیکَ بدل الدّموُعِ دماً» صحیح است؟ فرمود: بلی صحیح است. عرض کردم: آن مصیبتی که در آن به جای اشک خون گریه می‏کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبراست؟ فرمود: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می‏کرد. گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه، اگر عباس در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می‏کرد. عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) است. فرمودند: نه، اگر حضرت سیدالشهداءعلیه السلامهم در حیات بود، در این مصیبت خون گریه می‏کرد. عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری زینب است». [2]

از سنتهای الهی فرستادن بلا و سختی برای اولیاء و انبیاء است و با استناد به آیات و روایات می توان گفت که اولا تمامی مردم مورد آزمایش الهی قرار میگیرند [3] و ثانیا هرچقدر ایمان شخص بیشتر شود، غالبا سختی و مرارت بیشتریبر او وارد می شود . در این باره روایات زیادی وارد شده; تا جایی که در متون روایی مانند اصول کافی یک باب با عنوان «شدة ابتلاء المؤمن » قرار داده شده است . برای نمونه در باب شدة ابلاء المومن اصول کافی از امام باقرعلیه السلام نقل شده است: خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که اینبنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته اترا زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است [4]

تاریخ نیز گواه گویایی بر این مطلب است و می بینیم که اولیاء الهی از جملهزینب کبری علیها السلام و پدر بزرگوار و مادر مطهره اش و برادران عظیم الشان ایشان چگونه با انواع مصیبتها و سختیها روبرو بوده اند و همواره در برابر طوفان حوادث صبر و شکیبایی نموده اند .البته اولیاء الهی مصایب را جزخیر و پیروزی و زیبائی نمی بینند که در حالات حضرت زینب سلام الله علیها آمده که پس از حادثه کربلا وقتی زن و فرزندان شهدا را، به همراه حضرت زینب به اسارت به نزد عبیدالله بن زیاد بردند، او که خود را پیروز این نبرد می دید، برای اینکه زخم زبانی به اهل بیت امام حسین ـ علیه السّلام ـ بزند رو به حضرت زینب ـ سلام اللّه علیها ـ کرد و گفت: خدا را شکر می کنیم که او شما را رسوا کرد و تکذیب نمود. حضرت هم در پاسخ، این جمله معروف خود را به زبان آوردند که « والله ما رأیت الا جمیلاً»: آن چه برای ما اتفاق افتاد رسوایی نبود بلکه همه زیبا بود و در ادامه هم فرمودند: شهدای کربلا کسانی بودند که خداوند، شهادت را برای آنها انتخاب کرده بود، ودر روز قیامت، تو را به همراه آن ها در یک جا جمع کند تا هر کدام دلیل خودرا بیاورید، و آن وقت خواهی دید که چه کسی پیروز است.[5]

پی نوشت:
[1]. ابن مشهدی، المزار، ص 496.
[2]. از امام حسین علیه السلام تا حضرت مهدی علیه السلام، محمدرضا فوادیان، ص35.
[3]. عنکبوت، آیه 2؛ اعراف،‌آیه 168.
[4]. اصول کافی ، ج2 ، ص 253 حدیث 5.
[5]. بحارالانوار، ج 45، ص 116.
---------------------------------------
مطالعه بیشتر :
ویژه نامه اسوه عشق و شکیبایی، حضرت زینب(سلام الله علیها)​

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری