مجتبی کلانتری

حوادث ماه های هجری قمری

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آواتار مذهبی» ثبت شده است

وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)



حضرت فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین (علیهَا السَّلام) همسر گرامی امیرالمومنین امام علی (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) و مادر علمدار کربلا ابوالفضل العباس (علیه السلام) از والاترین الگوهای ولایتمداری محسوب می گردد.

امیرالمومنین امام علی (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) با توجه به علم امامت و آگاهی از وقایع عاشورا ، تصمیم به ازدواج با بانوئی از خانواده ای دلیر و شجاع گرفت که پسرانی شجاع و دلاور برای حضرت بدنیا آورد ، از این رو به برادر خویش ، عقیل بن ابی طالب (علیه السلام) که در علم انساب و شناخت طوایف عرب متبحر  بود فرمود : «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» [1]

جناب عقیل نیز حضرت ام‌ البنین (علیهَا السَّلام) را که دختر ابوالمجْل‌ حزّام‌ بن‌ خالد، از قبیله بنی‌ کلاب[2]‌ و ثمامه‌ دختر سهیل‌ بن‌ عامر بن‌ مالک [3] بود را به حضرت پیشنهاد و به امام عرض کرد : «با او ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» [4]

حضرت ام البنین (علیهاالسلام) ، بانویی باشرافت،  پرهیزکار، فاضل و دانشمند از خانواده‌اى  ریشه‌دار و دلاور و از همه مهم تر عارف به مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) بود که در مؤدت به ایشان مخلص و در یاریشان پابرجا و محکم بود [5] که با بررسی زندگی ایشان می توان به اوج معرفت حضرت نسبت به خاندان نبوت پی برد ، که به بیان چند نمونه از آنها اکتفا می نمائیم :

بعد از ازدواج با امیرالمومنین (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) هنگامی که به درب خانه حضرت رسید ، به فرزندان حضرت عرض نمود : ای سرورانم ، من خدمتکاری هستم که آمده ام تا خدمتگذاری کنم، پس آیا مرا به این شرط می پذیرید؟ که اگر نپذیرد من به خانه خود باز می گردم، پس حسنین (علیهماالسلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) در مقابل این سخن فرمودند: شما عزیز و بزرگوار هستید و این خانه هم متعلق به شماست.[6] و بعد از آن نیز همواره می فرمود من کنیز فرزندان فاطمه (علیهَا السَّلام) هستم [7]

برای رعایت حال فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) از امام (علیه السلام) درخواست کردند که او را با نامش (فاطمه) صدا نزنند لذا امیرالمؤمنین از آن به بعد ، ایشان را به نام ام البنین یعنی مادر فرزندان و پسران صدا می زدند [8]

پس از شهادت امیراامومنین (علیه الافُ التَّحیةِ والثَّناء) نه تنها حضرت ام البنین (علیهَا السَّلام) ازدواج نکرد بلکه به «امامه» یکی دیگر از همسران حضرت که خواستگار از طبقه اشراف داشت فرمود : «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم.» [9]  که نفوذ کلامش موجب می شود هیچکدام از همسران حضرت ازدواج ننمایند.

خداوند چهار پسر به آن حضرت عنایت فرمود : حضرت قمر بنی هاشم عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم) که همه آنها درکربلا شهید شدند و هنگامی که کاروان اسرای کربلا وارد مدینه شد و آمدند که خبر شهادت فرزندانش را به ام البنین بدهند ؛ او تنها و تنها از حسین (علیه السلام) می پرسید و می گفت : «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌ شد و او زنده می‌ ماند.» [10] و وقتی بشیر بن جذلم خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و فرزندانش را داد ، فرمود: رگ های قلبم را بریدی! فرزندانم و هرآنچه زیر آسمان است به فدای حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)‌ [11]

سرانجام این بانوی عظیم شان در سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری قمری وفات یافت [12] و آن حضرت را در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن(علیه السلام)، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهره های درخشان شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله) به خاک سپردند.[13]

پی نوشت :

[1]. قمر بنی هاشم، مقرم ص 15
[2]. الطبقات الکبرى ج ‏3 ص 14
[3]. إبصار العین فی أنصار الحسین ص 56
[4]. عمدة الطالب و .. وسردارکربلا ص 34
[5]. قمر بنی هاشم، مقرم ص‌125
[6]. العباس بن علی ، مهاجر، ص 9
[7]. چهره درخشان قمربنی هاشم ص 59
[8]. العباس بن علی، مدرسی ص 23
[9]. بحارالانوار، ج42، ص93.
[10]. ریاحین الشریعه ج3 ص293
[11]. العقیلة والفواطم ص 124
[12]. محدثات شیعه غروی نایینی ص 53
[13].زندگانی قمر بنی هاشم، مومنی ص137

----------------------------------------------
مطالعه بیشتر در:
حضرت ام البنین

۰ نظر
مجتبی کلانتری

حلول ماه جمادی الاول و بررسی جنگ موته


اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا مَالِکَ الْمُلُوکِ أَنْ تَرْحَمَنِی وَ تَسْتَجِیبَ لِی وَ تُصْلِحَنِی [*]
خداوندا، ای پروردگار پرورش‌دهندگان و ای سرور سروران و ای مالک پادشاهان، از تو خواستارم که بر من رحم کنی و دعایم را مستجاب نمایی و مرا اصلاح گردانی


جُمادی الاَوَّل یا جَمادی الاولی ، ماه پنجم از ماه های هجری قمری است ، جمادی به معنای سرمای سخت و یخ زدن است (جمادی از ریشه جمادا (جَمُدَ) به معنای انجماد) ، در مورد علت نام گذاری این ماه چنین وارد شده که در روز نام گذاری این ماه آب منجمد (یخبندان) بوده است. [1]
در این ماه وقایع مهم تاریخی روی داده است از جمله : پنجم جمادی الاول : ولادت با سعادت ، عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری (علیهاالسلام) [2] ششم جمادی الاول : وقوع جنگ موته [3] دهم جمادی الاول : وقوع جنگ جمل و فتح بصره توسط امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) [4] سیزدهم جمادی الاول : شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنا به نقل ۷۵ روز [5] بیست و هفتم جمادی الاول : وفات جناب عبدالمطلب (علیه السلام) [6]
توضیح وقایع تاریخی یاد شده به تفضیل در تاریخ وقوع آن خواهد آمد و در مورد جنگ موته باید دانست این جنگ در ششم جمادی الاول سال ۸ هـ ‌ق به وقوع پیوست. علت وقوع جنگ دستگیری و گردن زدن «حارث بن عُمَیر ازدی» به دستور شرحبیل سردار لشکر روم بود [7]
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شنیدن خبر ، لشکری سه هزار نفره به فرماندهی جعفر بن ابی طالب (علیهم السلام) به طرف سرزمین موته حرکت دادند و تاکید نمودند تا جایی که ممکن است کافران را به اسلام دعوت نمایند و در صورت عدم پذیرش با آن ها وارد جنگ شوند و ضمنا در اقدامی راهبردی دستور دادند در صورت شهادت جعفر ، زید بن حارثه و بعد در از ایشان عبدالله بن رواجه به ترتیب فرماندهی لشکر مسلمانان را به عهده گیرند. از طرف دیگر شرحبیل با شنیدن خبر لشکر کشی مسلمانان لشکری عظیم نزدیک به صد هزار نفر از قیصر روم درخواست نمود و با این لشکر به مصاف لشکر اسلام آمد ، در چنین شرایطی که شکست مسلمانان در برابر دشمن عظیم قابل پیش بینی بود ، جناب جعفر بن ابی طالب (علیه السلام) لحظه ای از انجام دستور رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) عقب نشینی نکرد و به همین دلیل روحیه سپاه اسلام ضعیف نگردید پس مسلمانان که از روی عقیده و ایمان در آرزوی شهادت با روحیه ی بسیار بالا در برابر انبوهی از سپاه کفر غیرت مندانه شمشیر زدند ، هرچند در این جنگ جناب جعفر بن ابی طالب (علیهم السلام) و دو فرمانده دیگر به شهادت رسیدند ولی بر اثر رشادت و شجاعت آنها و پیروی مسلمانان آنچنان رعب و وحشتی در سپاه دشمن ایجاد شد که جنگی که به ظاهر باید با پیروزی روم پایان می یافت موجب هراس آنها از اسلام شد و سپاه اسلام با سلامت کامل به مدینه بازگشت. [8]

درسی که مسلمانان صدر اسلام و آیندگان از این جنگ گرفتند این بود که با فرماندهی مومن و دلیرانه و البته اتحاد و توکل بر خداوند می توان قویترین دشمنان را سرکوب نمود . ان شاء الله

پی نوشت:
[*] . اقبال الاعمال ، فرازی از دعای اول جَمادی الاولی
[1] . مسعودی، ج2، ص189
[2] . ریاحین الشریعه ج 3، ص 33
[3] . وقایع الشهور ص 94.
[4] . تتمة المنتهی ص 17
[5] . وقایع الشهور ص 95
[6] . العدد القویه ص 127
[7] . وقایع الشهور ص 94
[8] . سیره ی ابن هشام ج 2ص 388
----------------------------------
مطالعه بیشتر در:
اعمال و وقایع ماه جمادی الاول

۰ نظر
مجتبی کلانتری

وفات حضرت سکینه (سلام الله علیها)



السلام علیک یا سیدتنا سکینه علیک تحیه والسلام و رحمه الله و برکاته
وفات حضرت سکینه (سلام الله علیها) ، دختر گرامی امام حسین (علیه السلام) و حضرت رباب (سلام الله علیها) تسلیت باد.

حضرت سکینه بنت الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) دختر گرامی امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت رباب (سلام الله علیها) است. [1] نام اصلى ایشان آمنه یا امیمه یا امینه بود که مادرش رباب به سبب آرامش و وقاری که داشت او را سکینه ملقب ساخت.[2]
حضرت سکینه (سلام الله علیها) در سن ده تا سیزده سالگی واقعه کربلاء را درک نمودند [3] و حدود شصت سال بعد در سن هفتاد سالگی وفات نمودند [4] در کتب ، مصادر روایی و رجالی از ایشان به عنوان راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است ، ایشان از راویان احادیث امام حسین (علیه السلام) و حادثه کربلاء به شمار می رود [5]
تاریخ نویسان ایشان از برترین ، باهوش ترین ، و نیکوسرشت ترین زنان عصر خویش دانسته‌اند. ایشان در  فضل و کمال به اندازه‌ای رسیده  بود که امام حسین (علیه السلام) در مورد ایشان می فرماید : غالب (اکثر اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است. ایامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.[6]
به دلیل همین فضائل است که امام حسین (علیه السلام) در شعری عاطفی خطاب به ایشان و مادر ارجمندشان می فرماید :
عمرک انّنی لاُحبّ داراً    تکون بها سکینة و الرّباب
أحبّهما و أبذل جلّ مالی  و لیس لعاتب عندی عتاب

به جانت سوگند! من به راستى خانه‌ اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى‌ ام را نثار مى‌ کنم و هیچ ملامت‌ گرى نمى‌ تواند مرا در این کار سرزنش کند.[7]
سرانجام حضرت سکینه (علیه السلام) در پنجم ربیع الاوّل 117 ق بعد از سالها خدمت و دفاع از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) و بیان مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) در مدینه یا دمشق وفات نمودند ، آرامگاه ایشان طبق نقلی در قبرستان بقیع (مدینه) است و البته عموم شیعیان آرامگاه ایشان را در مقبره باب الصّغیر (دمشق) می دانند [8]

پی نوشت:
[1]. الکامل فی التاریخ ج4 ص94
[2]. منتهى الآمال ج1 ص462
[3]. حضرت سکینه ، علاّمه مقرّم ص262
[4]. همان ص263
[5]. الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۲
[6]. اسعاف الراغبین حاشیه نورالابصار ص 202
[7]. منتهى الامال ج1 ص463
[8]. ریاحین الشریعه ج3 ص281.
--------------------------
مطالعه بیشتر در:
یادگار حسینی


ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)




شهادت مظلومانه امام حسن عسکری (علیه السلام) تسلیت و تعزیت باد.
آجرک الله یا مولانا یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام حسن بن علی بن محمد (علیهم السلام) مشهور به امام حسن عسکری (علیه السلام) یازدهمین امام شیعه اثناعشری پدر گرامی آخرین ذخیره الهی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال ۲۳۲ هجری قمری [1] متولد گردید
ایشان فرزند امام هادى (علیه السلام) و بانوئى پارسا و فاضله  به نام حُدَیثه است [2] که در برخی منابع نام ایشان را سوسن نیز دانسته اند [3]
از جمله القاب حضرت «نقى» و «زکى» است [4] ولی چرا ایشان به نام عسکری (یا به لفظ محاوره فارسی عسگری) مشهور شده است از آنجاست که حضرت را به دستور خلیفه عباسی در محله ای (زندان و منطقه نظامی) به نام عسکر در سامرا سکونت اجباری داده بودند که به همین دلیل حضرت به عسکری معروف شدند. [5]
امام حسن عسکری (علیه السلام) در محاصره دشمنان بودند و تمام حرکات حضرت زیر نظر بود ولی این خفقان شدید نتوانست فعالیت های حضرت را محدود نماید ایشان برای مقابله با افکار ضد اسلامی که در دوران ایشان بشدت گسترش پیدا کرده بود و ترویج اسلام واقعی نه اسلامی که خلفاء ظالم از اسلام نشان داده بودند تلاش ها و فعالیت فراوانی انجام دادند. کوشش های علمی ، تبیین اندیشه های ناب اسلامی ، ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان جهان در دورترین نقاط و آماده سازی آنان برای دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله فعالیت های مهم امام حسن عسکری (علیه السلام) در این زمینه به شمار می آید [6]
سرانجام معتمد عباسی به دلایل بی شماری از جمله دشمنی که از حضرت به دل داشت و البته محبوبیت و نفوذ معنوى و علمی امام در جامعه و پاسخ ندادن تمام نقشه ها ، زندان و اختناق برای کاهش محبوبیت حضرت تصمیم به قتل حضرت گرفت . معتمد در ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری  دستور داد امام حسن عسکری (علیه السلام) را با زهر مسموم نمایند ، امام در اثر زهر چند روز در بستر بیماری قرار گرفتند و در هشتم ربیع الاول در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسیدند. [7]

مطالعه بیشتر در :

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

پی نوشت :
[1]. اصول کافى، ج 1، ص 503
[2]. الارشاد، شیخ مفید ، ص 335
[3]. اصول کافى، ج 1، ص 503
[4]. دلائل الامامه، ص 223
[5]. علل الشرایع، صدوق ، ج 1، باب 176
[6]. سیره پیشوایان ، ص 626.
[7]. الارشاد، شیخ مفید ، ص 345.

مطالعه بیشتر :

امام حسن عسکری (علیه السلام)

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

هفته وحدت





آیه «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا»، و همگی به ریسمان خدا [قرآن صامت و ناطق در کنار هم]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! [1] از جمله آیات معروفی است که مسلمانان را به وحدت دعوت می نماید ، البته اینکه وحدت اسلامی به چه معناست باید توضیح داده شود.

سید عبدالحسین شرف‌الدین (ره) می فرماید : «سیاست سبب جدایی شیعه و سنی شد، همان (سیاست) نیز باید سبب اتحاد شیعه و سنی شود». [2] آری منظور از وحدت اسلامی ، وحدت اعتقادی نیست که پیروان مذاهب مختلف از اعتقادات خود دست بردارند بلکه منظور وحدت سیاسی است ، سیاست استعمارگران به منظور سلطه و نفوذ بر مسلمانان ایجاد اختلاف و جدائی بین مسلمانان است و از طرفی دیگر سیاست اسلام وحدت مسلمانان بر جلوگیری از سلطه دشمنان و پیشرفت روز افزون مسلمانان است ، وحدتی که مولا امیرالمومنین (علیه السلام) از آن به عنوان نعمت یاد کرده است و می فرماید : نعمتی که هیچ کس نمی تواند بهای آن را تعیین نماید؛ زیرا از هر ارزشی برتر و از هر کرامتی والاتر است. [3]
وحدت اسلامی به معنای یکی شدن مذاهب نیست ، بلکه به معنای کنار گذاشتن اختلاف ها و تمسک جستن به نقاط مشترک است ، وحدت یعنی اتحاد و هم بستگی پیروان مذاهب مختلف اسلام با تکیه بر مشترکاتی که در قرآن از ِآن به حبل الله تعبیر شده ، مسلمانان باید اولا به وسیله وحدت در برابر دشمنان اسلام صف واحدی را تشکیل و بدین وسیله از نفوذ و تسلط دشمنان جلوگیری کرده و ثانیا در پرتو حبل الله از اختلافات داخلی خود صرف نظر کرده و اگر اختلافات علمی و تاریخی نیز وجود دارد در مباحث علمی به آن بپردازند . حبل الله در احادیث و تفاسیر قرآن شیعه و اهل سنت به معانی مختلفی ترجمه و تفسیر شده که می شود آنها را باهم جمع نمود.
سلیمان بن ابراهیم قندوزی از علمای اهل سنت به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت: ما نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودیم که مردى اعرابى وارد شد و عرض کرد : اى رسول خدا! از شما شنیدم که فرمودید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ»، ریسمان خدا که باید به آن چنگ بزنیم چیست؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این هنگام دستش را بر دست على(علیه السلام) زد و فرمود: به این مرد تمسّک جویید که او ریسمان محکم خدا است.»[4]
شیخ طوسى(رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه  «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا» نقل کرده که فرمود: «ما (اهل بیت) ریسمان خداییم.»[5]
سید هاشم بحرانی (ره) در تفسیرش روایتی از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) آورده که حضرت می فرماید: از خواری و ذلت نجات پیدا نمی کنند، مگر با تمسک به ریسمان الهی و ریسمانی از مردم»، تفسیر کرده است و فرموده است: حبل الله کتاب خدا و حبل الناس وصی من است. [6]
با جمع این روایات می توان نتیجه گرفت منظور از ریسمان الهى هرگونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله اسلام باشد یا قرآن یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یا اهل بیت (علیهم السلام).[7]

پی نوشت:
[1]. آل عمران، آیه 103
[2]. اجتهاد در مقابل نص،ترجمه دوانی، ص8
[3]. نهج البلاغه ،ترجمه دشتی ،خطبه192
[4]. ینابیع المودة، ص 119، باب 39.
[5]. صواعق المحرقة، ص 90
[6]. البرهان، بحرانی، ج1،ص669
[7]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 29.
---------------------------------
مطالعه بیشتر در:
ویژه نامه برادری و وحدت

۰ نظر
مجتبی کلانتری

صلح نامه امام حسن مجتبی علیه السلام






امام حسن (علیه السلام) : «به خدا سوگند، من از آن جهت کار را به او سپردم که یاوری نداشتم، اگر یاوری می داشتم، شبانه روز با معاویه می جنگیدم تا خداوند میان ما و او حکم کند.» [*]

صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام) با معاویه برگی دیگر از مظلومیت ائمه معصوم (علیهم السلام) می باشد ، پس از شهادت امیرالمومنین امام علی ( صلوات الله و سلامه علیه) ، مردم با امام حسن مجتبی (علیه السلام)  به عنوان خلیفه مسلمین بیعت نمودند[1] امام حسن (علیه السلام) پس از خلافت تمام سعی خود را نمود تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود را به انجام برسانند و آن سرکوب کردن معاویه بود لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و سپاهیان را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. همه چیز تا هنگامی که خواص و سران خیانت نکرده بودند درست انجام می شد ، ولی متاسفانه خیانت بزرگانی از جمله عبیدالله بن عباس فرمانده کل سپاهیان کوفه ، امام را تنها و غریب گذاشت [2] عبید الله به همراه هشت هزار  نفر از سپاهیان ، اردوگاه امام حسن (علیه السلام) را ترک نمود و به قرارگاه سپاه شام پیوست.[3]

در چنین شرایطی که اولا شکست امام حسن (علیه السلام) در جنگ نظامی قطعی بود ثانیا معاویه با حیله و عوام فریبی چهره موجهه ای از خود نشان داده بود و جنگ و شهادت امام حسن (علیه السلام) موجب نمی گشت که چهره واقعی معاویه آشکار گردد ، امام مجبور گردید با صلح نامه [4] و نقض قابل پیشبینی مفاد آن توسط معاویه زمینه ساز قیام و نابودی بنی امیه را فراهم آورد و البته از شهادت شیعیان در جنگی بی فایده جلوگیری نمود ، از این رو امام حسن (علیه السلام) یکی از علل صلح خود را حفظ شیعیان دانسته و  فرمود : «نگه داری و حفظ شیعه، مرا ناگزیر بر صلح نمود. سپس مناسب دیدم جنگ به روز دیگر (عاشورا) محوّل گردد... .» [5]

امام مظلوم (علیه السلام) پس از صلح از خیانت و عدم همراهی مسلمانان گلایه و علت صلح را چنین بیان فرمودند : من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم . اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى‏ کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.[6]

مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام: 1- متعرض امام حسن علیه السلام نشود.
2- در میان مردم طبق کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای شایسته  عمل نماید.
3- بعد ار خود کسی را جانشین خود ننماید.
4- مردم در هر کجای عالم باشند از قبیل: شام، عراق، حجاز و یمن از شر او در امان باشند.
5- اصحاب علی بن ابیطالب و شیعیان آن حضرت بر جان و مال و زن و فرزند خود در امان  باشند.
6- نسبت به امام حسن ، امام حسین و سایر اهل بیت و خویشان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم حیله ورزی نکند در خلوت و جلوت ضرری به آنان نرساند  احدی از ایشان را در هیچ نقطه ای از نقاط زمین نترساند.
7- به امیرالمومنین علی علیه السلام ناسزا نگوید و در قنوت نماز به آ ن حضرت توهین ننماید.  در حالی که این عمل را انجام می دادند.
اما معاویه لعنة الله علیه به هیچ کدام از شرایط صلح نامه عمل نکرد این صلح نامه فقط مقدار کمی از مظلومیت، غریبی و تنهایی امام حسن علیه السلام را برای ما مشخص می کند.

پی نوشت :

[*]. بحارالانوار، ج 46، ص 147
[1]. اعیان الشیعة، ج1، ص207
[2]. حیاة الإمام الحسن بن على ،ج2،ص92
[3]. تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 214
[4]. تاریخ خلفا، جعفریان ،ص392
[5]. حیاة الامام الحسن، قرشی ، ج2، ص280
[6]. احتجاج، طبرسی، ص 157
.............................................................................
مطالعه بیشتر در :
دلایل صلح و تنهایی امام حسن علیه السلام


۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)



حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر گرامی امام حسین (علیه السلام) از جمله اسیران حادثه کربلاء بودند ، سن ایشان به سه سال رسیده بود و امام حسین (علیه السلام) او را بسیار دوست می داشت، حضرت رقیه (سلام الله علیها)  بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کردند ، که از گریه ی او دل اهل بیت (علیهم السلام) مجروح می شد و دائماً از حضرت زینب (سلام الله علیها) و دیگران سوال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟ [1]

عصر روز سه شنبه در خرابه شام که نزدیک کاخ یزید واقع شده بود ، در کنار حضرت زینب (سلام الله علیها) نشسته بود که جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. [2]

شب با حالت پریشان از خواب بیدار شد فرمود : پدرم حسین علیه السلام کجاست؟ اکنون او را دیدم! زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست. یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند. آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند.[3]
 
دستمالی روی سر مقدس حضرت انداختند و آن طبق را جلو حضرت رقیه (سلام الله علیها) نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدر توست. سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت: «پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند!». و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و صدا به گریه بلند کردند و آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند ، هنگامى که زن غساله، بدن رقیه (علیها سلام)را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت : سرپرست این اسیران کیست ؟ حضرت زینب (علیها سلام) فرمود: چه مى خواهى ؟ غساله گفت:این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟
حضرت زینب (علیها سلام)در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است[4] سپس ایشان را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.[5]

پی نوشت :

[1] . انوار الشهاده ص ۲۴۲
[2] . نفس المهموم ص ۴۵۶
[3] . کامل بهائی: ج۲ص ۱۷۹
[4] . الوقایع و الحوادث ج ۵، ص ۸۱
[5] . نفس المهموم ص ۴۵۶

مطالعه بیشتر در :

حضرت رقیه (سلام الله علیها)

----------------------------------

ادامه مطلب...
۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت امام رضا (علیه السلام)





شهادت مظلومانه امام رضا (علیه السلام) تسلیت و تعزیت باد.


امام رضا (علیه السلام) در روز جمعه آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در طوس به شهادت رسیدند [1] ، البته در بین علما و مورخان شیعه اختلافاتی وجود دارد ولیکن شیخ مفید (ره) این تاریخ را معروف و مشهور می داند. [2]
قول مشهور در بین علما این است که امام رضا (علیه السلام) توسط مأمون خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیده اند [3] و در مورد علت تصمیم مامون برای به شهادت رساندن امام ، نقل های متفاوتی وجود دارد که سه نقل از آن در مجموع اعتباری بیشتری دارد ، اول اینکه مامون به این دلیل امام رضا (علیه السلام) را ولیعهد خود نموده بود که اولا خطر قیام علوی ها و دوست داران اهل بیت (علیهم السلام) را دفع نماید ثانیا جنایات خود را به گونه ای به گردن امام بیاندازد که با انسجام بیشتر دوست داران حضرت و شروط امام برای پذیرش ولایتعهدی «که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم»[4] مامون به اهداف خود نرسیده بود ، دوم اینکه به واسطه ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج می شود در نتیجه بر علیه مامون در بغداد و غیر بغداد قیام نمودند پس مامون برای حفظ قدرت خویش دستور به مسموم نمودند امام دادند ، شهید مطهری (ره) در این مورد می‌ فرماید : «قرائن (تاریخی) نشان می‌دهد که امام رضا (علیه السلام) را مسموم کردند و یک علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد (بر علیه مأمون) بود، مأمون در حالی حضرت رضا (علیه السلام) را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می‌رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می‌دادند، به او گزارش دادند که بغداد قیام کرده او دید که حضرت رضا(علیه السلام) را نمی‌تواند عزل کند و اگر با این وضع آشفته بخواهد وارد بغداد شود بسیار مشکل است، برای اینکه زمینه رفتن آنجا را فراهم کند و به بنی عباس بگوید کار تمام شد، حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می‌گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ وفق دارد، همین جهت است»[5] و سومین دلیل کینه و دشمنی بود که مامون از امام رضا (علیه السلام) در دل داشتند ، شیخ طبرسی (ره) می فرماید : علتی که موجب شد مأمون امام رضا (علیه السلام) را به شهادت برساند این بود که آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد. [6] و این سه دلیل در کنار موجب گردید مامون دستور قتل امام رضا (علیه السلام) را صادر نماید.
اباصلت هروی در بیان چگونگی شهادت امام چنین بیان می نماید که : مأمون امام رضا (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم و به شهادت رسید.[7]

پی نوشت:
[1]. بحار الأنوار، ج ‏49، ص 3
[2]. الارشاد ، شیخ مفید (ره) ص591
[3]. زندگی امام رضا،باقر شریف القرشی،ج2ص371
[4]. الارشاد ، شیخ مفید ، ص 455
[5]. سیری در سیره ائمه اطهار، مطهری ،ص 210
[6]. اعلام الوری، ، شیخ طبرسی ج2، ص80
[7]. همان ص 87.
------------------------------
مطالعه بیشتر در:
ویژه نامه معین الضعفا ( یاری دهنده ضعیفان

۰ نظر
مجتبی کلانتری

شهادت مسلم بن عقیل (علیهم السلام)


امام حسین (علیه السلام) به سوى کوفه پیش مى رفت تا فرزدق، شاعر معروف را دید، فرزدق سلام کرد و ضمن رساندن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه (علیهم السلام) گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟» اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ اِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، اَلاَ اِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛ (خداوند مسلم را رحمت کند،او به سوى رَوْح و ریحان وبهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیفما باقى مانده است).[1]
امام به خواهرزاده اش دختر مسلم بن عقیل رو کرد و فرمود: «یا ابْنَتِی، اَنَا اَبُوکِ وَ بَناتِی اَخَواتُکِ»؛ (دخترم! من به جاى پدرت و دخترانم به جاى خواهران تو هستند!).[2]
در روایات آمده وقتی امام به منزلگاه «ثعلبیه» رسید و اخبار کوفه و شهادت حضرت مسلم (علیه السلام) را برای امام بازگو کردند. حضرت با شنیدن خبر شهادت غریبانه ی مسلم، نماینده و پسر عموی خویش، شروع به گریه کردند و سپس فرمودند: «اِنَّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجعُون، خدا رحمت کند مسلم و هانی را». امام حسین (علیه السلام)، دختر مسلم را که «حمیده» نام داشت و بههمراه کاروان بود، صدا زد و روی زانو نشاند و از او دل جویی نمود و مورد مهر و محبت قرار داد. با این محبت، احساس تازه ای به دختر مسلم دست داد و گفت: «این گونه محبت نمودن، نشانه ی یتیمی من است که پدرم شهید شده است.» حضرت گریست و فرمود: «دخترم! اگر پدر بزرگوارت نیست، خواهرم زینب(سلام اللهعلیها)، مادر تو و دخترانم همه خواهرانت و پسرانم همه برادران تو هستند». همه ی افرادی که شاهد این یتیم نوازی امام بودند گریستند.[3]
هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه دیگر رسید، خبرشهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر(علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى رابیرون آورد و براى مردم خواند:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ اَتانا خَبَرٌفَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛ (بهنام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد!خبرناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه وعبدالله بن یقطربه ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پسهر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست).
به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند. [4]


پی نوشت:
[1]. تاریخ ابن عساکر ، ص 163
[2]. مثیرالاحزان، ص 45.
[3]. قصه ی کربلا، ج1، ص356.
[3]. ارشاد مفید، ص 424.
-------------------------------
مطالعه بیشتر در :
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

----------------------------------

آواتار حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری

اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء


رسیده مولا به سرزمین کربلاء اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ


دومین روز از محرم است و کربلا می رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه ی پیغمبر ، همان سرزمینی که از مصیبتِ گِرانِ آن، تنها می توان به خدا شکوه برد و از او یاری طلبید؛ چراکه مردماناین سرزمین درخواست های «هل من ناصر ینصرنی» را حتی به قیمت رسوایی و خلوددر نار، بی پاسخ می گذارند.
 « اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ »  
در روز دوم محرّم کاروان به کربلا رسیدند، امام حسین علیه السّلام پرسید: «نام این زمین چیست؟» گفته شد: کربلا فرمود:  «خدایا من پناه مى‏ برم به تواز اندوه‏ و بلا». سپس فرمود: «اینجا محل اندوه و بلا است، فرود آیید.» درهمین جا فرود آیید، سوگند به خدا همین جا جاى پیاده شدن ما و محل ریختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همین جا اهل بیت من به اسیرى برده شوند. جدّم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به من چنین خبر دادهاست. [1]

گویا همین دیروز بود که حسین بن علی(علیهم السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر شهادت خویش را در این سرزمین شنیده بود؛ وقت آن است که قافله فرود آید و بار خویش بر زمین گذاشته و آماده عروج الی الله شوند.[2]

... پیکی از دور می رسد که سیاهی فرمانی شوم را همراه خود دارد؛ از ابن زیاد به حر بن زیاد ریاحی«چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد،بر حسین(علیه السلام) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار وبدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام».[3]

کسی را به وادی تشنگی ببر که چندی پیش طعم آب و حیات را به پیکرهای بی رمقو عطشان شما چشانده بود؛ آنگاه که «حر» با هزار سوار به سپاه امام حسین(علیه السلام) رسید و آنان جلوی حضرت و اصحاب او را گرفتند، حضرت سید الشهداء(علیه السلام) با مشاهده آثار تشنگی  در آنها، به اصحاب و فرزندانش فرمود: به آن ها آب دهید و سیرابشان کنید و به اسب های آن ها نیز آب بدهید.پس اصحاب چنین کردند؛ آنها و اسب های ایشان را سیراب نمودند و اکنون وقت تشکر و قدردانی است اما به رسم مردمان کوفه؛ «آنها را به سرزمینی بی حصار وبدون آب فرود آوردند!» [4]

امام دستور برپایی خیام را صادر می کند؛ ولى زینب (سلام الله علیها) متحیرانه چشم دوخته که چرا در درون دره خیمه ها را بر پا می کنند. او شاهد جنگ های پدر خویش امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابل دشمنان دین بود و ازخیمه گاه آن دوران به ذهن خویش تصاویر زنده ای را به یاد دارد؛ در برابر امام خویش ، باکمال متانت و ادب می پرسد: پدرم، همیشه خیمه ها را در مکان بلندى بر پا می کرد. چه شده است که شما خلاف او عمل می کنید؟ امام می فرماید: خواهرم! آن موقع، در جنگ ها فتح و پیروزى وجود داشت ، اما ما می دانیم که این جنگ درنهایت به کشته شدن ما و اسیرى رفتن اهل بیت پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) می انجامد. خواهرم! اگر قدرى صبر نمایى ، قضایا را خواهى فهمید، ولى باید تحمل و صبر نمایی.[5]

 پی نوشت :
[*]. نفس المهموم ص ۲۰۷
[1]. لهوف، سید بن طاووس، ص 133 - 134
[2]. وقایع الایام ، باب محرم ،شیخ عباس قمی
[3]. کشف الغمه ج،2 ص47.
[4]. ارشاد مفید، ج2، ص78.
[5]. عقیل بنى هاشم ، ص 17 و 18.
---------------------------------
مطالعه بیشتر در:
روزشمار ماه محرم

----------------------------------

آواتارهای حاضر در سایت ziaossalehin.ir ، کانال تلگرام t.me/tarh14 ، وبلاگ tarh14.tebyan.net ، اینستاگرام instagram.com/tarh14 ، ویسگون wisgoon.com/124000 ، نزدیکا nazdika.com و ... نیز بارگذاری شده است.

۰ نظر
مجتبی کلانتری